جدول جو
جدول جو

معنی سخن خوردن - جستجوی لغت در جدول جو

سخن خوردن(نُ رَ / رِ اَ دو دَ / دِ)
لاف و گزاف شنیدن:
من از تو گر سخن خوردم عجب نیست
نخست آدم سخن خورده ست از ابلیس.
؟ (از سندبادنامه)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از خون خوردن
تصویر خون خوردن
کنایه از بسیار غم خوردن، کشتار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از زخم خوردن
تصویر زخم خوردن
زخم برداشتن، زخمی شدن، مجروح شدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از چین خوردن
تصویر چین خوردن
به وجود آمدن تا و شکن در چیزی، چین افتادن
فرهنگ فارسی عمید
(نُ چُ خوَرْ / خُرْ دَ)
تصدیع کشیدن بسیار. (غیاث) (آنندراج). رنج و تعب کشیدن. محنت و غم کشیدن. (مجموعۀ مترادفات ص 181) : در جهاد نفس هرکه سست جنبیده سخت خورده. (ملاطغرا) ، از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
تصویری از زخم خوردن
تصویر زخم خوردن
مجروح شدن
فرهنگ لغت هوشیار
چین برداشتن، شکنج یافتن، شکن یافتن، چروک شدن، پست و بلندی یافتن، ناهموار شدن سطح زمین، چین خوردگی
فرهنگ لغت هوشیار
نوشیدن خون، زحمت بسیار کشیدن، اندوه بسیار خوردن غصه خوردن، یا خون خود را خوردن، بسیار عصبانی شدن، یا خون خونش را خوردن، بسیار عصبانی شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سود خوردن
تصویر سود خوردن
ربا خوردن تنزیل گرفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غبن خوردن
تصویر غبن خوردن
افسوی خوردن حسرت بردن
فرهنگ لغت هوشیار
خوردن نان اکل خبز، غذاخوردن طعام خوردن: پس خوان سالاران بیامدند و خوان بنهادندونان بخوردند، ارتزاق کردن: دو برادر بودندیکی خدمت سلطان کردی ودیگری بسعی بازوان نان خوردی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زخم خوردن
تصویر زخم خوردن
((~. خُ دَ))
مجروح شدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سود خوردن
تصویر سود خوردن
((خُ دَ))
ربا خوردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از چین خوردن
تصویر چین خوردن
قابلةً للطي
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از چین خوردن
تصویر چین خوردن
Wrinkle
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از چین خوردن
تصویر چین خوردن
plisser
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از چین خوردن
تصویر چین خوردن
морщиться
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از چین خوردن
تصویر چین خوردن
सिकुड़ना
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از چین خوردن
تصویر چین خوردن
جھریاں پڑنا
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از چین خوردن
تصویر چین خوردن
ভাঁজ পড়া
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از چین خوردن
تصویر چین خوردن
kunyoshka
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از چین خوردن
تصویر چین خوردن
buruşmak
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از چین خوردن
تصویر چین خوردن
주름지다
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از چین خوردن
تصویر چین خوردن
しわを寄せる
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از چین خوردن
تصویر چین خوردن
לקמט
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از چین خوردن
تصویر چین خوردن
ย่น
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از چین خوردن
تصویر چین خوردن
mengerut
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از چین خوردن
تصویر چین خوردن
runzeln
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از چین خوردن
تصویر چین خوردن
rimpelen
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از چین خوردن
تصویر چین خوردن
arrugar
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از چین خوردن
تصویر چین خوردن
arricciarsi
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از چین خوردن
تصویر چین خوردن
enrugar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از چین خوردن
تصویر چین خوردن
起皱
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از چین خوردن
تصویر چین خوردن
зморщуватися
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از چین خوردن
تصویر چین خوردن
marszczyć się
دیکشنری فارسی به لهستانی